آذر ۸, ۱۳۹۶
توصیف زیر گفتههای یک بیمار مرزی است که بیانگر آشفتگی های او می باشد:
«من چند ماه قبل در خانه تنها بودم که دچار وحشت شدم! کوشش کردم با دوستم تماس بگیرم … او را هیچ کجا نیافتم، آن شب بنظر میسید که تمام دوستان من سرگرم هستند و من کسی را ندارم که با وی صحبت کنم … من بیشتر و بیشتر عصبانی و برانگیخته شدم. سر انجام از جا در رفتم و سیگاری را روشن کرده درون ساعد خود فرو بردم. نمیدانم چرا این کار را کردم، زیرا در واقع به آن توجهی نداشتم. حدس میزنم احساس کردم که مجبورم کار برجسته انجام دهم!»
افراد مبتلا به این اختلال، اغلب دچار نوعی خاص از افسردگی هستند که با احساس پوچی و هیجانپذیری منفی متغیر آشکار می شود.
ملاک های زیر در این اختلال وجود دارد:
⦁ فرد برای اجتناب از اینکه دیگران او را طرد کنند و حتی اجتناب از تصور ترکشدن بسیار تلاش میکند و همواره مضطرب است.
⦁ در روابط بین فردی ثبات ندارد. دو قطب افراطی را در روابط بین فردی این بیماران شاهد هستیم. افراد برای آنان یا خوب خوب هستند یا بد بد.
⦁ درکی از هویت خویشتن ندارد.
⦁ تکانشی است ( بدون فکر عمل می کند ).
⦁ رفتار، ژست و تهدید به خودکشیکردن یا خودزنیهای مکرر دارد.
⦁ احساس پوچی مزمن دارد.
⦁ خشم او نامتناسب و شدید است یا به سختی میتواند خشم خود را کنترل کند.
ممکن است در این بیماران تداوم خواب مختل باشد. این بیماران تقریبا همیشه در بحران به سر میبرند. خشم در این افراد به صورت بیرونی و درونی است.
بیرونی: محیط و اشیاء ( شکستن و آسیب زدن به اشیاء و وسایل محیط اطراف )
افراد مختلف ( دیگرکشی )
درونی: خودکشی ، شبه خودکشی ( خود زنی )
این افراد به طور همزمان به دیگران احساس وابستگی و خصومت دارند در نتیجه روابط آنان آشفته و مختل است.
اگر احساس کنند که طرد میشوند خشم زیادی ابراز میکنند. به نحوی دیوانهوار در جست و جوی رابطه هستند زیرا تنهایی را تحمل نمیکنند. به همین دلیل رابطههای کوتاهمدت زیادی برقرار می کنند. از طرفی چون از طردشدن هراس دارند همواره فرد دیگری را در نوبت رابطه خود قرار داده اند(خیانت شایع است).
این افراد در رابطهیشان با دیگری کاری میکنند تا طرف مقابل آنان را طرد کند. بگذارید مثالی بزنم. مثلا فردی به شدت بر روی طردشدن حساس است. او وقتی در یک رابطه است، کاری می کند به طور ناخودآگاه تا طرف مقابل او را طرد کند. سپس به نتیجهی همیشگی خودش میرسد که دیگران او را طرد می کنند و او در ترسی همیشگی خواهد بود.
برای این افراد، دوپارهکردن دیگری خیلی زیاد است. یعنی اگر کسی تا دیروز عالی بوده است، اگر آنان را بیازارد تبدیل به بدترین فرد می شود. یعنی فرد برای آنان دوپاره میشود. تصور اینکه افراد میتوانند ترکیبی از خصوصیات خوب و بد باشند برایشان سخت است.
علل اختلال شخصیت مرزی
در مورد علل این اختلال شخصیت به عوامل ژنتیک و مغزی و علل اکتسابی یا تجارب ناشاد در دوران کودکی اشاره شده است که به نظر برخی روانشناسان هر دو عامل و تعامل آن در ایجاد این اختلال نقش دارد. اما نقش تجارب دوران کودکی خصوصا سه سال اول عمر بسیار مهم است. بیثباتی مادر به دلائل مختلف، طرد کودک و عدم وجود دلبستگی امن در دوران کودکی، درگیری بین والدین، تنبیه کودک و بیتوجهی به احساسات او، طلاق والدین، والدین گرفتار و ناسازگار و…از علل اصلی این اختلال شخصیت است.
باسلام و ادب
از مطالب ارزشمند و مختصر و کاربردی شما سپاسگزارم.