آذر ۱۸, ۱۳۹۶
ممکن است گاهی اوقات افراد نسبت به خود دربارۀ ظرفیتهایشان، کارشان، شیوۀ حل مشکلاتشان و … دچار تردید شوند. اما زمانی که احساس بیارزشی، تمام ذهنشان را تحتتأثیر قرار میدهد، تبدیل به یک ناتوانی واقعی و جدی میشود.
عدم اطمینان
عدم اعتماد به نفس یا بیارزشی را نباید با ترس یا خویشتنداری و یا نگرانی و عدم اطمینان، اشتباه گرفت. استرسداشتن قبل از رسیدن به سن بلوغ کاملاً طبیعی است. بالعکس، زمانی که این احساس تبدیل به مشکلی لاینحل میشود، به صورت یک بیقراری عمیقتر بروز پیدا میکند.
عدم اطمینان اغلب با ترس ظاهر میشود، مثلاً ترس از حرفزدن در جمع. بسته به توجه و دقت جمع حاضر این ترس فرق میکند: خصوصاً در محل کار یا در مدرسه، مشکلات بیشتری مشاهده میشود… و البته گاهی اوقات هم در میان خانواده، دوستان و نزدیکان. این احساس عدم اطمینان و بیارزشی ممکن است با حس جدی گرفته نشدن، گوش داده نشدن و تحسین نشدن همراه باشد.
نتایج
در یک دورۀ زمانی، ممکن است که یک چرخۀ معیوب شکل بگیرد. فردی که قانع شده نمیتواند موفق شود، از ترس مورد تمسخر قرار گرفتن یا فهمیده نشدن، به خود جرأت تجربه کردن را نمیدهد.
در چنین وضعیتی، اطرافیان کم کم عادت میکنند که نظر او را در مورد مسائل جویا نشوند. در نتیجه: فرد احساس بیارزشی میکند زیرا قطعاً اگر اشخاص مورد درخواست یا سئوال قرار نگیرند، احساس مهمبودن نمیکنند. بنابراین فرد دچار خجالت میشود و خود را محصور میکند…
از دست دادن اعتماد به نفس ممکن است در برخی موارد منجر به بحران جدی هویت شود، که این بحران مشکلات عمدهای را در مواجهه با زندگی روزانه پدید میآورد. وقتی این مشکل شدید میشود، فرد از ترس عدم موفقیت دیگر مسئولیتی برعهده نمیگیرد و از آنجایی که فرد نمیخواهد پیش از دیگران کاری را شروع کند، از پیشرفت شغلی هم به خاطر ترس از عدم شایستگی و توانایی سر باز می زند.
علت این احساس ناامنی چیست؟
مانند بقیۀ موارد روانشناختی، این مشکل هم ریشه در دوران کودکی دارد. مطمئناً عوامل بسیاری در بروز این پدیده نقش دارند، اما یک طرح کلی برای بررسی این مشکل وجود دارد.
به طور مثال، والدین بسیار متوقع فرزندانشان را در معرض ابتلا به حس اضطراب قرار میدهند. نگرانی از عدم توانایی در راضیکردن والدین ممکن است آنها را تضعیف کند و باعث ایجاد حس بیارزشی شود. بالعکس، اگر والدین بیش از حد حامی فرزندانشان باشند، ممکن است باعث ایجاد احساس ناتوانی در برابر مشکلات زمان بزرگسالی شان شوند.
بازگشت اعتماد به نفس
مطمئناً تصمیم به تغییر، اولین گام در مسیر یک زندگی جدید است. اما بسته به افراد و شخصیتشان، این مسیر ممکن است طولانیتر یا کوتاهتر، دشوارتر یا سادهتر باشد. تغییر وضعیت و خصوصاً چیرهشدن بر ترسها، غالباً نیازمند کار بر روی خویش است که این امر هم به تنهایی ممکن نیست.
هنگامی که از دست دادن اطمینان بسیار شدید نباشد، به تنهایی میتوان «مهارش کرد». بعد از شناسایی مشکلات، می توان هر روز با قراردادن اهداف کوچک، تمرین برای تغییر را شروع کرد. با این حال باید در مواجهه با موانع پیش رو واقعنگر ماند.
ضمناً میتوانید در برخی فعالیتها مانند تئاتر، رقص، ورزش و… که نیازمند نشاندادن خود است، شرکت کنید.
اما اگر احساس عدم امنیت بسیار شدید است، درمان میتواند مفید باشد. در این درمان باید بر روی نفس کار کرد، این عمل باعث شناسایی دلیل بیماری و در نتیجه چیرگی بر آن میشود. درمانهای رفتاری و شناختی، عموماً نتایج خوبی میدهند.
توصیههای ما
اگر واقعاً از حس عدم اطمینان رنج میبرید، منتظر نمانید که شرایط برای درمان غیرممکن و دشوار شود.
اگر تصمیم گرفتهاید که به خود کمک کنید، در انجام توصیههای درمانگرتان شک نکنید. به طور مثال اگر شما برای صحبت کردن در جمع مشکل دارید، ممکن است او از شما بخواهد که در مقابل آیینه بایستید و با خود حرف بزنید. حتماً این کار را انجام دهید، حتی اگر در ابتدا به نظرتان مسخره بیاید!
در صحبت کردن با اطرافیانتان شک نکنید. ممکن است آنها ندانند که شما از این مشکل رنج میبرید، به آنها نشان دهید که میتوانید همه چیز را در دست بگیرد و با قدرت پردازشتان به خود کمک کنید.