مرداد ۶, ۱۳۹۷
سن استقلال طلبی کودکان از یک سال و نیم شروع شده تا سه سالگی به طول میانجامد و بر شکلگیری و رشد حس ژرفتری از کنترل شخصی در کودکان تمرکز دارد. خودگردانی به احساس چیرگی کودک بر خود و تکانههایش مربوط میگردد. کودک در این دوره مستقل از پدر و مادر مهارتهای حرکتی را میآموزد.
در این دوران مبارزه میان دو نیرو وجود دارد. نیرویی که بهعنوان پیشبرنده است که او را علاقهمند به آزمایش کفایت و شایستگی خود میکند و دیگری نیروی عقببرنده است که بازگشت به وضعیت وابستگی روانی در دورۀ پیشین ظاهر میشود.
۱. از نظر روانی
طی این مرحله کودک از نظر روانی میخواهد اراده خود را شکل دهد و خود کودک ترجیحاتی دارد و درباره چگونگی ارضای نیازهایش، انتخابها و گزینشهایی دارد.
الف- کودک گاهی چیزهایی را طلب میکند که والدینش برای او نمیپسندند و نمیخواهند.
ب- گاهی نیز کودک چیزهایی را طلب میکند که والدین نمیتوانند بفهمند که کودک چه میخواهد.
بنابراین کودک میفهمد که او ارادهای جداگانه نسبت به والدین دارد و در نتیجه این احساس در او شکل میگیرد که از نظر روانشناختی از والدین خود جداست. کودکان در صورتی اراده را پرورش میدهند که محیط آنان امکان مقداری ابراز وجود در کنترل بر اسفنکتر و سایر عضلات را به ایشان بدهد.
۲. از نظر جسمانی
در این مرحله کودک احساس میکند روی حرکات و واکنشهای جسمانی خود، کنترل دارد. در مرحله دوم کودک میتواند راه برود و اشیا را در دست خود نگه دارد. یا میتواند از والدین خود دور شود، از آنها جدا شود؛ و یا کنشهای جسمانی و بدنی خودش را کنترل کرده و مستقلاً و بدون وابستگی به والدین خود را تمیز و خشک کند.
برای اینکه، احساس استقلال، در کودک شکلگرفته و رشد یابد، لازم است احساس اعتماد در مرحله اول بهطور موفقیتآمیزی شکل گرفته و رشدیافته باشد و از برخی شرایط خاص که در محیط کودک، رشد استقلال را تسهیل میکند برخوردار باشد. بدین معنا که آزادی کافی برای بروز اراده و نیروی جسمانی خویش داشته باشد و جدای از آن حد و حدودی برای آزادیهای جدیدش نیز تعیین شده باشد.
می توانید رشد روانی ـ جنسی از دیدگاه فروید را نیز مطالعه کنید.
کودکی که احساس استقلال در او شکل نگیرد و موفق به رشد آن نشود، دچار احساس شرم میشود. شرم موقعی رخ میدهد که کودک علیرغم اینکه سعی میکند ارادهاش را بروز دهد، شکست بخورد و احساس بدی نسبت به شکست خود پیدا کند. در اصل شرم، احساس خودآگاه زیر نظر قرار داشتن و رسوا شدن است. شرم ویژگیهای اخلالگر هستند و هر دو از بیاعتمادی بنیادی که در نوباوگی ایجادشدهاند، ناشی میشوند.
بزرگسالانی که نمیتوانند روابط صمیمانه برقرار کنند، همان کسانیاند که بیش از حد به فردی عزیز وابسته هستند یا همواره در مورد تواناییهای خویشتن برای درگیری با چالشهای جدید تردید دارند؛ در دوران نوباوگی و نوپایی نمیتواند بر تکالیف، اعتماد و خودگردانی کاملاً مسلط شوند.
در این دوره بر فرایند آموزش توالت رفتن تأکید می شود. کودک یاد می گیرد مواد زائد را در بدنش نگه دارد یا آن را دفع کند. زمانی که کودک از عهدهی عمل دفع بر آید، حس خودبسندگی ایجاد می شود. اما اگر این آموزش بیش از اندازه سخت یا منظم باشد، به ناکامی خواهد انجامید. در این حالت بحران خودمحوری و استقلال در برابر شرم یا تردید رخ میدهد. اگر این آموزش موفقیتآمیز باشد، کودک خودمختار میشود و میتواند مستقلاً عمل کند. ناکامیها و تنبیهها موجب شرم میشوند.