فروردین ۲۰, ۱۴۰۲
افسردگی عامل اصلی ناتوانی در جهان است. در ایالات متحده، حدود ۱۰ درصد بزرگسالان با اضطراب دست و پنجه نرم میکنند. اما به دلیل اینکه این یک بیماری روانی است، خیلی سخت تر از بیماریهای دیگر مثلاً کلسترول خون بالا درک میشود. یکی از اصلیترین دلایل این سردرگمی، تفاوت بین مبتلا بودن به بیماری افسردگی با فقط احساس افسردگیکردن است.
تقریباً همه گهگاهی احساس افسردگی میکنند. نمره بد گرفتن، از دست دادن شغل، مشاجرهکردن و حتی یک روز بارانی میتواند احساس غم ایجاد کند. گاهی اصلاً هیچ علتی هم ندارد. تنها احساس افسردگی و غم میکنید. سپس شرایط تغییر میکند و این احساس غم و اندوه برطرف میشود. افسردگی بالینی متفاوت است. این یک اختلال پزشکی (بیماری) است و تنها به خواست شما برطرف نخواهد شد. حداقل به مدت دو هفته متوالی طول میکشد و اختلالات قابل توجه در توانایی فرد برای کار کردن، بازی کردن، یا عشق ورزیدن ایجاد میکند.
کم حوصلگی، بی علاقگی نسبت به چیزهایی که معمولاً از آن لذت میبردید، تغییر در اشتها، احساس بیارزشی کردن یا احساس گناه شدید، خوابیدن خیلی زیاد یا خیلی کم، تمرکز فکری بسیار پائین، بیقراری یا کندی، از دستدادن انرژی، یا به طور مکرر به خودکشی فکر کردن.
اگر شما پنج تا از این علائم را داشته باشید، با توجه به دستورالعملهای روانشناسی، شما برای تشخیص افسردگی واجد شرایط هستید. افسردگی فقط علائم رفتاری نیست بلکه افسردگی تظاهرات فیزیکی در داخل مغز دارد.
نخست آنکه، تغییرات را میتوان با چشم غیرمسلح و اشعه ایکس دید. لوپ پیشانی مغز و هیپوکمپ کوچک میشود. در مقیاسهای کوچکتر، افسردگی با چند نشانه همراه است:
انتقال غیرطبیعی و یا کاهشِ انتقال دهندههای عصبی خاص در مغز، به ویژه سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین، کندشدن ریتم شبانه روزی، تغییر خاص در حرکات تند چشم در خواب و مرحله خواب عمیق در چرخهی خوابتان، ایجاد اختلالات هورمونی مانند بالا بودن هورمون کورتازل غدد فوق کلیوی و بینظمی در هورمونهای تیروئید.
اما دانشمندان علوم اعصاب هنوز تصویر کاملِ عوامل ایجاد افسردگی را نمیشناسند. به نظر میرسد رابطه پیچیدهای با ژنها و محیط دارد. اما ابزاری برای تشخیص نداریم که بتواند دقیقاً آن را پیشبینی کند یا اینکه زمان آشکار شدنش را به ما بگوید؛ و به دلیل اینکه علائم افسردگی نامحسوس هستند، شناخت فردی که به ظاهر خوب اما در واقع با افسردگی در کشمکش است دشوار است.
پیشنهاد می کنم: تست آنلاین افسردگی بک (BDI-II) با تفسیر
بر اساس اعلام سازمان ملی بهداشت روانی، این افراد بهطور متوسط ۱۰ سال طول میکشد تا تقاضای کمک کنند. اما درمانهای بسیار مؤثری وجود دارد. داروها و مکملهای درمانی باعث افزایش مواد شیمیایی در مغز میشوند. در موارد بسیار شدید، درمان با الکتروشوک انجام میشود که مانند تشنج کنترل شده در مغز بیمار عمل میکند و بسیار مؤثر است.
درمانهای مطمئن دیگری، مانند تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال (بخش کوچکی از مغز) نیز مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
خب، اگر شما کسی را میشناسید که با افسردگی دست و پنجه نرم میکند، به آرامی او را تشویق کنید تا به دنبال برخی از این گزینهها برود. حتی میتوانید به او پیشنهاد یک فعالیت معینی را بکنید، مانند اینکه به دنبال یک روانشناس در آن منطقه برود، یا لیستی از پرسشهایی را تهیه کند تا از یک پزشک بپرسد.
برای فردی با افسردگی، برداشتن اولین گام به نظر غیرممکن میآید. اگر او احساس گناه یا شرم میکند، اشاره بر این دارد که افسردگی در مرحلهای است که باید درمان شود، مانند کسی که آسم و یا دیابت دارد. این یک ضعف شخصیتی یا ویژگی شخصیتی نیست و نباید از خودشان این انتظار را داشته باشند که خودشان بتوانند از آن خلاص شوند مثل اینکه کسی از خودش انتظار داشته باشد تا بازوی شکستهاش را خودش درمان کند.
اگر خودتان تجربهای از بیماری افسردگی ندارید، از مقایسه آن با زمانی که احساس افسردگی میکنید اجتناب کنید. مقایسه آنچه آنها تجربه میکنند، با احساس موقتی و طبیعی غم و اندوه میتواند در آنها احساس گناه برای دست و پنجه نرم کردن با افسردگی ایجاد کند. حتی تنها حرف زدن درباره افسردگی میتواند آشکارا کمک کند. برای مثال، تحقیقات نشان میدهد پرسش از شخصی که افکار مربوط به خودکشی دارد واقعاً خطر اقدام به خودکشی را در او کاهش میدهد.
گفتگوی آزاد درباره بیماریهای روانی کمک به کمرنگ شدن حس ننگ بیمار کرده و آن را برای افرادی که نیاز به کمک دارند آسانتر میکند. هرچه تعداد بیشتری از بیماران به دنبال درمان بروند، دانشمندان بیشتر در مورد افسردگی فرا میگیرند و درمانهای بهتر و مؤثرتری ایجاد خواهد شد.
بسیار مفید بود