آبان ۲۹, ۱۳۹۶
روانشناسان با مطالعه در موقعیتهای گروگانگیری، الگوهای رفتاری را از گروگانها مشاهده کردهاند.
گروگانها وقتی متوجه میشوند که بقای آنها بستگی به راضی نگهداشتن یک فرد متجاوز، غیـرقابل پیشبینی، متخاصم و پرخاشگر دارد، پس از یک دورۀ کوتاه شوک و بیحسی و بهتزدگی، با فردی که آنها را تهدید میکند، ارتباط برقرار می کنند.
سوءرفتار ممکن است متناوب و ادواری باشد و لحظات خوب هم وجود داشته باشد و حتی فرد مهاجم ملاحظاتی را نیز در مورد آنها نشان دهد و یک پیوند همدلی و دوستی نیز شکل میگیرد.
برخی از روانشناسان احساسات مثبت گروگان را نسبت به فرد مهاجم ناشی از پیوند تکان دهندهای که در موقعیتهای توهینآمیز متناوب و مزمن پدید میآید، میدانند.
مطالعات حیوانی حتی نشان میدهد که تنبیه و تشویق متناوب قدرت دلبستگی را افزایش میدهد. در مطالعاتی که بر روی دلبستگی سگها به انسانها به عمل آمده است، نتایج حاکی از این است که سگی که به طور متناوب، تنبیه میشود و یا با او با مهربانی رفتار میشود ۲/(۱/۳) برابر بیشتر به انسانها گرایش نشان میدهد تا سگی که به طور مداوم به او محبت میشود.
یافتههای مشابهی در مطالعه بر روی دلبستگی نوزادان به مراقبت کنندگان بدست آمدهاست. یافتهها نشان میدهد که شیوه برخورد ناپایدار، یعنی بدرفتاری و خشونت و محبت از سوی یک فرد، به افزایش تلاش هایی منجر میشود تا تقرب و نزدیکی به آن فرد را بیشتر کند.
تفکر احساسات زنان کتک خورده، برخلاف سگ ها و کودکان، به دلیل اعمال قدرت فرد متجاوز و بدرفتارهای او، تحریف میشود.
در زنان کتکخوردهای که به تبیین یا دفاع از رفتارهای فرد متجاوز میپردازند، تحریفهای شناختی وجود دارد که به خاطر نیاز به بقا در آن موقعیت شکل میگیرند. آنها از طریق تحمل و درک دیدگاه فردی که او را تهدید میکند، به بقای خود ادامه میدهند.
زنان و کودکان کتکخورده اغلب فرد مهاجم را که با آنها بدرفتاری میکند، دوست دارند و با برآوردهکردن نیازها و خواستههایش و با یادگیری تفکر او، سعی می کنند به بقا خود ادامه دهند. قربانیان، خود را از دید فرد متخاصم میبینند و خود را مقصر میدانند و از فرد متخاصم، عذرخواهی میکنند. این راهبرد، خشم طرف مقابل را کاهش میدهد و برای زن یا کودکی که در کنترل فرد متخاصم است، ارزش بقا دارد.
بهرحال دیدگاه فرد متخاصم به راحتی تغییر نمیکند. حتی وقتی قربانی از موقعیت خشونتآمیز کاملاً دور است، زنان کتک خورده به نفع ضارب خود شهادت میدهند و کودکان کتکخورده نیز به هنگام طلاق واقعاً خواهان زندگی با والد خشن خـود هستنـد و این رفتار حاکی از تحریفهای شناختی است و قربانی دیدگاه فرد متخاصم را واقعاً پذیرفته است. از سوی دیگر، زن و کـودک مـیداننـد که پس از دادگاه با فرد متخاصم باید زندگی کنند و خواستههای او را پیشبینی میکنند. آنچه که فرد متخاصم میخواهد تا در دادگاه گفته شود، راهی برای بقا و کمتر آسیب دیدن در زندگی آنها است.