آبان ۲۹, ۱۳۹۶
مرحله اول: ایجاد تنش
در طی مرحلهی ایجاد تنش، زن از تنش فزاینده مرد که به طور مشخصی عصبانی است و ناسزاگویی می کند, آگاه می شود.
زنان اغلب گزارش می دهند که مثل اینکه روی چیزی شکننده راه میروند. نیازهای مرد, شکایتها و اتهامهایش غیرمنطقی و مبالغه آمیز می شود.
مرد احترام به خویش و اعتماد به نفس زن را خرد می کند, از ظاهر او انتقاد می کند و او را احمق و بی عرضه خطاب می کند (این مرد به زنش میگوید که اگر به جای منشی اش بود او را به آتش می کشاند) و زن سعی می کند تا نیازهای مرد را پیشبینی کند و وضعیت را سرپوش بگذارد و مسؤولیت ایجاد احساس بهتر را در مرد به عهده میگیرد.
وقتی مرد سرانجام به رغم همه تلاشهای زن از شدت خشم منفجر می شود, زن معمولاً تا حدی احساس مسؤولیت میکند و به جستجوی راههایی برمی آید تا تلاش بیشتری کند.
وقتی نیازهای مرد غیرمنطقی است و تهدیدها افزایش می یابد, زن به لحاظ عاطفی و جسمانی کنارهگیری میکند یا حتی سعی میکند تا او را بیشتر راضی کند و خشم او را فرو بنشاند و دل او را بدست آورد.
برخی از زنان به برانگیختن خشم متهم میشوند چرا که بالاخره از این وضع خسته میشوند و پاسخی به شوهر میدهند یا در برابر او میایستند یا حتی خود به خاطر افراطگری مرد, خشمگین میشوند.
مرحله دوم: مرحله حاد(ضرب و شتم)
این مرحله حالت طوفانی است. در این دوره زن مورد ضرب و شتم قرار می گیرد که می تواند فشار دادن گلو، مشت و لگد زدن، پرت کردن اشیا و کوباندن سر به در و دیوار باشد.
حادثهای که خشم مرد را آشکار میسازد, اغلب ناشناخته و بیاهمیت تلقی میشود. اگرچه مردم اغلب از زن میپرسند که (چه کارکردی که او خشمگین شد؟)
فرض بر این است که بین حالت ناراحتکنندگی زن و شدت خشونت مرد باید رابطهای وجود داشتهباشد. ولی روانشناسان به ندرت چنین رابطهای را پیدا کردهاند. برعکس, رویدادهایی که به طور کلی خشونت را برمی انگیزد, اغلب پیشپاافتاده, معمولی و حتی بیمعنی و نامعقول است. برای مثال یک مرد متخصص و مرفه آرواره همسرش را شکست چون که درخت نخل بزرگ خانهشان خشک شده بود.
مرحله سوم: آشتی و توافق عاشقانه
مرد بعد از کتکزدن زنش، احساس ندامت میکند. زن را به بازار میبرد و برایش هدیه میخرد یا او را به گردش و تفریح می برد. بدین ترتیب سعی می کند ناراحتی ناشی از خشونت خود را از دل زن بیرون بیاورد.
این دوره نقش مهمی در نگهداشتن زن در سیستم خانوادگی همراه با خشونت دارد، تصمیم او را برای ترک خانه به تعویق میاندازد و این احساس را که “همه چیز درست خواهد شد” یا “او عوض خواهد شد” را برای مدتی در او زنده میکند و دلگرمش میسازد. غافل از اینکه مرحله اول چرخه خشونت (دوره ایجاد تنش) در زمانی که بدرستی معلوم نیست از نو شکل خواهد گرفت و به چرخش ادامه خواهد داد.
لنورواکنر دلیل باقی ماندن زن را پاداشی که بعد از خشونت دریافت می کند، میداند. او معتقد است که زن در سیستم توام با خشونت گرفتار شده است و به آن عادت کردهاست و راهی برای بیرون آمدن ار آن نمی بیند.
زنی که در سیستم توام با خشونت میماند، در خیال راه فرار را بر روی خود بسته میبیند و راهی برای نجات یا بهبود وضع موجود نمیبیند. این حالت فلج روحی و احساس ناتوانی زن را روانشناسان ” عوارض خشونت ” نام نهادهاند. زنی که دچار عوارض روحی خشونت میشود از درک واقعیت دور میماند، رهایی برایش به عنوان پدیدهای ماورای قدرت محسوب میشود و خود را ناتوان از آن میداند که وضع موجود را عوض کند. او خشونت را به صورت حقیقتی تلخ و بخشی از زندگی روزمره خود پذیرفته است.
سلام. خوشحال میشم در زمینه معرفی خدمات مشاوره با شما همکاری داشته باشم.