آذر ۲۰, ۱۳۹۶
فروید، بنیانگذار روانکاوی، هیچ تعریف دقیقی درباره شخصیت سالم ارائه نداده است، زیرا از ابتدا به مطالعه بیماران رواننژند علاقهمند بود. با این حال، وی سلامتی را به عنوان توانایی دوست داشتن و انجام کار تعریف میکند. نظریه او درباره شخصیت، اشاره به نکاتی چند درباره تحقق توانایی دوست داشتن و کار کردن در انسان است.
شخصیت سالم (فردی که قادر به دوست داشتن و کار کردن است) در اصطلاح روانکاوی نتیجه هماهنگی بین نهاد، خود، و فراخود است. یکی دیگر از صفات شخصیت سالم که همان هدف درمان از طریق روانکاوی میباشد این است که: جایی که «نهاد» وجود داشته است «خود» هم می تواند باشد.
به اعتقاد روانکاوان، شخصیت به سه زیرسازه تقسیم شده است: نهاد، خود، و فراخود.
«نهاد» به معنی غرایز فطری و ذاتی است. «خود» به کنشهای فعال، کنترلکننده شناختی و فراگیر شخصیت اطلاق میشود. «فراخود» شامل ایدهآلهای اخلاقی و تابوهای یک فرد که به هنگام رشد به او القاء شده است، میباشد.
وظیفه «خود» اخذ واقعیات خارجی و تجارب داخلی و سپس انتخاب عملی است که منجر به ارضاء نیازها شود، بدون آنکه اختلالی در تابوهای اخلاقی به وجود آورد. در شخصیتهای ناسالم مانند بیماران رواننژند، «خود» ضعیف است و به همین دلیل آنان قدرت ارزیابی و تخمین واقعیات درونی و بیرونی را ندارند تا بتوانند تعارضات بین فشارهایی چون امور جنسی یا پرخاشگری و اخلاقیات را با مکانیسم «واپس زنی» یعنی پسراندن این تعارضات از عرصه خودآگاه به بیرون، حل کنند.
مکانیسم واپسزنی علت اصلی نشانههای رواننژندی در فرد است. چنانچه پرورش یک فرد کامل باشد (روانکاوی کافی بودن شرایط را توضیح نمیدهد)، «خود» آن فرد به حدی قوی خواهد بود که میتواند تعارضات بین نیازها یا فشارها و اخلاقیات را حل کند.
شخصیت سالمتر قادر است نیازهای خود را ارضاء کند و در همان حال از احساس گناه یا سرزنشهای اجتماعی نیز در امان باشد، زیرا شخصیت سالم کمتر احساسات خود را واپس میراند (فرض بر این است که واپسزنی صرف انرژی است).
در این صورت انرژی فرد در چنین موقعیتی صرف کارهای زایا و بارور خواهد بود. چنین فردی از احساسات و هیجاناتش شرمگین نیست (چرا که در خودآگاهیاش یک رفتار منطقی انجام می دهد).
وی می تواند در بیان خود هنگام روابط مهرآمیز آزادتر باشد. پس ارتباط بین توانایی مهر ورزیدن و کار و مفهوم هماهنگی بین خود، نهاد، و فراخود میتواند معنای وسیعتری دربر داشته باشد.
این عبارت که جایی که «نهاد» وجود داشته است «خود» میتواند باشد، میتواند چنین تعبیر شود: «جایی که یک انسان چه از روی اجبار چه از روی فشار رفتار میکند، اگر سالم باشد، می تواند گزینهها و کنترلهایی عاقلانهتر را جایگزین آن رفتار سازد». در واقع شخصیتهایی سالم هستند که قادرند احساسات خود را بیان کرده، آنها را حفظ کنند، و در همان حالی که نیازهایشان ارضا میشود در حالت رضایتمندی بسر ببرند.