اردیبهشت ۲۶, ۱۴۰۲
۱. تصمیمگیری برای طلاق
۲. برنامهریزی برای جدایی
۳. جدا شدن
۴. دوره بعد از طلاق
۵. ورود به یک رابطه عاطفی جدید
۶. برنامهریزی برای ازدواج جدید
۷. تشکیل خانواده جدید
شیوع طلاق در بین گروههای اجتماعی ـ اقتصادی پایین که دارای مشکلات روانشناختی هستند، آنهایی که در شهرهای بزرگ ساکناند و افرادی که قبل از ۲۰ سالگی ازدواج کردهاند بیشتر گزارش شده است. میزان طلاق در میان گروههای اجتماعی ـ اقتصادی بالاتر که مشکلات روانشناختی دارند و در شهرهای کوچک زندگی میکنند و کسانی که بعد از ۳۰ سالگی ازدواج کردهاند، حاملگی قبل ازدواج نداشته و زوجهایی که والدینشان طلاق نگرفتهاند، پایینتر از سایر موارد است.
همبستگی موجود بین این عوامل چندگانه با طلاق از متوسط تا کم تغییر میکند. این بدان معنی است که زیر گروههای زیادی وجود دارند که اگرچه ممکن است بخشی یا تمامی عوامل زمینهساز فوق را داشته باشند اما طلاق در آنها اتفاق نیفتاده است.
دومین مرحله طلاق برنامهریزی برای جداشدن مسالمتآمیز است که شامل توافق در مورد سرپرستی فرزندان، نحوه دیدن آنها، مسائل مالی و گفتن موضوع طلاق به خانوادههایشان است. اطرافیان میتوانند این روند را تسهیل کنند.
طلاق تغییرات متعددی را در زندگی افراد ایجاد میکند که میتواند بر نحوه والدگری آنها تأثیر بگذارد. سبک زندگی والدی که حضانت بچهها را بر عهده میگیرد، دستخوش تغییرات زیادی میشود.
تغییرات محل سکونت، شرایط نامساعد اقتصادی، تنهاماندن ناشی از تغییر شبکههای ارتباطی، فشار وظایف و پیچیدهترشدن نقشهای جدیدی که از پذیرش همزمان مسئولیت مراقبت از فرزندان و کار خارج از خانه حاصل میشود، از آن جمله است. تمامی این مشکلات به جز پدیده پیچیدهتر شدن نقش، در مورد والدی که حضانت فرزندان را بر عهده او نیست هم صادق است.
نوسان خلق، افسردگی، مشکلات هویتی، آسیب پذیری در مقابل بیماریهای عفونی رایج و تشدید بیمارهای جسمی قبلی از پیامدهای متداول در بزرگسالانی است که از همسر خود جدا شدهاند.
البته در بیشتر افراد این مشکلات تا ۲ سال پس از جدایی از بین میرود.
مرحله بعد از طلاق
مرحله بعد از طلاق چهارمین مرحله از چرخه زندگی مربوط به طلاق محسوب میشود. در طی این مرحله افراد باید بتوانند در مورد نحوه حضانت از فرزندان، ملاقات با آنها و مسائل مالی به گونهای عمل کنند که بچهها کمترین آسیب را ببینند. فشارهای روانی و دشواریهای تغییر محل سکونت، مشکلات اقتصادی، تغییرات نقش و مشکلات جسمی و روانی مربوط به عواقب فوری جدایی ممکن است باعث افت ظرفیت همکاری افراد طلاقگرفته به نیازهای سلامت، مراقبت، کنترل و تعلیم و تربیت فرزندان و نیز نحوه ارتباط بچهها با هر یک از والدین شود.
سه نوع سبک والدگری بعد از طلاق وجود دارد. یکی سبک والدی همکارانه که فقط در یک پنجم طلاقها روی میدهد. والدین برای سروسامان دادن به مسائل بچهها با هم مجموعه نقشها و قواعد لازم را وضع و اجرا میکنند.
سبک والدی موازی هر کدام از والدین اصول و قواعد خودشان را برای بچهها وضع میکنند و کاری به کار هم ندارند و تلاشی برای هماهنگ شدن ندارند. این سبک از رسیدگی شایعترین الگو است و در این وضعیت اکثر بچهها دچار برخی مشکلات سازگاری میشوند.
سبک والدی متخاصم والدین برای رسیدگی به مسائل فرزندان مستقیم با هم ارتباط ندارند و تمامی پیامها از طریق بچهها به یکدیگر منتقل میشود و این نقشی که به بچهها سپرده میشود بسیار پرتنش بوده است و مشکلات سازگاری فزایندهای را برای بچهها ایجاد میکند.
برخی ویژگیهای فردی و برخی مشخصههای بافت اجتماعی میتواند در تأثیر طلاق والدین بر سطح سازگاری کودکان نقش مؤثری ایفا میکند.
سازگاری بچهها ممکن است تحت تأثیر یک سری باورهای غلط قرار بگیرد. مثل اینکه من عامل جدایی والدین هستم و یا من قدرت آشتی دادن دوباره آنها را دارم. یا والدین او را رها خواهند کرد و دوستانش قطعاً او را ترک خواهند کرد.
یکی از عوامل مهمی که به سازگاری فرزندان بعد از طلاق کمک خواهد کرد این است که والدین بعد از طلاق تعهد والدانه خود را نسبت به فرزندان خود حفظ کنند. حمایت اجتماعی که خویشان و اقوام هر دو طرف در اختیار والدین و بچهها میگذارند و عدم مشکلات اقتصادی نیز از جمله عوامل محافظ محسوب میشوند.
برقراری رابطه جدید، پنجمین مرحله از دوره طلاق است. برای اینکه این مرحله اتفاق بیفتد باید از نظر احساسی و عاطفی، هم طلاق صورت گرفته باشد. نه اینکه فقط از هم جدا شده باشند ولی از نظر عاطفی و احساسی هنوز درگیر رابطه قبلی خود باشند.
ششمین مرحله از چرخه طلاق مربوط به برنامهریزی برای ازدواج مجدد است. در این مرحله هر یک از زوجین باید با همسر جدید طرف مقابل همکاری داشته باشند.
تعارضهای فرزندان نسبت به والدین اصلیشان رسیدگی شود و به فرزندان آموزش داده شود که به فردی که به عنوان پدر یا مادرخوانده وارد زندگی او شده است احترام بگذارند. در این مرحله علاوه بر احترام به پدر و مادرخوانده سازگاری با خانواده گسترده جدید نیز مسئله مهمی است.
تشکیل خانواده مجدد بعد از طلاق
مسئله تشکیل یک خانواده جدید موضوع اصلی آخرین مرحله از دوره طلاق است. در مقایسه با خانوادههایی که هیچگاه جدا نشدهاند، خانوادههای حاصل ازدواج مجدد، انسجام کمتر و استرس بیشتری را تجربه میکنند و به طور متوسط روابط فرزند ـ والد به نسبت پرتعارض است.
این مسئله بخصوص در روابط بین دختر و پدرخوانده بیشتر مشاهده میشود. شاید این وضع به این دلیل که او فکر میکند که مرد تازه وارد به رابطه صمیمی مادرـ دختریشان لطمه وارد کرده است. در حالی که ازدواج مجدد پدر یا مادر، به نفع پسر بچهها است. پسر بچهها از اینکه مادری که حضانت او را بر عهده دارد بتواند رابطه خوبی با مرد که با او ازدواج کرده است داشته باشد سود میبرند. چنین رابطه خوبی باعث میشود تا پدرخوانده رفتاری گرم و کودکمدار در رابطه با پسربچه داشته باشد و به او در یادگیری کارهای ورزشی و مهارتهای تحصیلی کمک کند. این مهارتها به پسر بچه کمک میکند تا از نظر تواناییهای روان شناختی قدرتمند شود.
سازگاری فرزندان با ازدواج دوباره والدینشان به متغیریهایی نظیر سن، جنس و میزان رضایت ولدیشان از ازدواج دوبارهشان بستگی دارد. بهترین سن فرزندان برای ازدواج مجدد پدر و مادری که حضانت برعهدهگرفته، قبل از نوجوانی یا در سالهای پایانی نوجوانی و ابتدای جوانی قرار دارد.
همه فرزندان طلاق، با ازدواج مجدد و ورود فرد جدید به خانوادهشان مقاومت میکنند. اما بیشترین میزان این مقاومت بین ۱۰ تا ۱۵ سالگی است.
جالب بود ممنون