اسفند ۱۹, ۱۴۰۱
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی تجارب ادراکی غیرعادی دارند. باورهایی که آنها حول این ادراکات میسازند، باعث بیش برانگیختگی یا کم برانگیختگی آنها و در نتیجه موجب حفظ بیماریشان میشود.
به طور مثال در اسکیزوفرنی، گزینشگری ادراکی مختل میشود و توانایی توجه انتخابی به حوادث مربوط و غربال کردن امور نامربوط نیز دچار اختلال میگردد. بنابراین، آنها این طور تجربه میکنند که همه چیز برایشان معنا و مفهوم خاصی دارد و برای اینکه به این معنا برسند، لاجرم نظام باورهای هذیانی ای را در خود پرورش میدهند که در آن نقش اصلی یک نمایش بسیار مهم در دنیا را بر عهده دارند، مثل پیشگیری از یک فاجعه ملی.
در چنین نمایشی چیزهای ظاهراً بیضرر مانند یک برنامه تلویزیونی یا تعداد بطری شیر روی میز، با معنای خاصی تفسیر میشوند و به عنوان نشانه یا علامت یک فاجعه هستند که ممکن است اتفاق بیفتد، مگر اینکه سریعاً کارهایی برای پیشگیری از آن صورت بگیرد. این نوع نظام باور بسیار پراسترس است و موجب تداوم بیش برانگیختگی در فرد میشود.
افراد داری اسکیزوفرنی ممکن است توهمات بدنی یا شنیداری را تجربه کنند و باورهای آشفتهای را در این مورد در خود پرورش دهند. مثلاً توهمات بدنی (مورمور شدن زیر پوست) ممکن است به عنوان نشانهای از سوی نهادهایی مانند ایستگاه تلویزیون یا یک سفینه فضایی تفسیر شوند که امواج الکتریکی را به این افراد مخابره میکنند.
توهمات شنیداری (شنیدن صدا) ممکن است به عنوان دستورات دریافتی از شیطان یا روح یک فرد شرور تفسیر شوند که به این افراد فرمان میدهند که به صورت آشفته کننده رفتار کنند. این نوع از باورها نیز آشفتهکننده هستند و منجر به بر انگیختگی شدید میشوند. برای مقابله با این برانگیختگی، شخص مبتلا به اسکیزوفرنی درمییابد که ماندن در تخت خواب و انجام فعالیت کم، موجب کاهش قابل توجه این بر انگیختگی میشود. این امر نیز به نوبه خود میتواند موجب کاهش تجارب ادراکی غیرعادی و در نتیجه کاهش تعداد باورهای هذیانی آشفته کننده شود.
همسر و اعضای خانواده افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، ممکن است این باور را در خود رشد داده باشند که او منحصراً با مشکلاتش در نظر بگیرند و از سایر جنبههای کل شخصیت او غافل بمانند و لذا فرد مبتلا را به عنوان یک فرد کاملاً و کلاً روانپریش یا ناتوان و علیل تلقی کنند. این نوع نظام باور منجر به مراقبت افراطی و مزاحمت آمیز میشود. مراقبت مزاحمت آمیز باعث میشود که شخص مبتلا به اسکیزوفرنی بیش برانگیخته شده و لذا هذیانها و توهمات در او فعال شوند.
در برخی موارد، همسر یا والدین ممکن است همسر یا کودک بیمار خود را به خاطر فروپاشی و زمین گیری، عدم مبارزه با وضعیت خود، تمارض و تلاش عمدی به کنترل آنها از طریق تظاهر به درماندگی، فرد کاملاً بدی تلقی کنند. این امر میتواند باعث شود که آنها مرتباً فرد مبتلا به اسکیزوفرنی را سرزنش کنند. این سرزنش و انتقادها هم به نوبه خود منجر به بیش برانگیختگی و فعال شدن هذیانها و توهمات در او میشود. استرسهای درون خانواده را با یک واحد سنجش رایج به نام “هیجان ابراز شده” بیان میکنند، این سازه که با میزان عود در اسکیزوفرنی رابطه مستقیم دارد، میزان دخالتهای افراطی و انتقادگری خانواده نسبت به فرد مبتلا به اسکیزوفرنی را میسنجد.