آبان ۲۳, ۱۳۹۹
سالیوان معتقد بود که در برخورد فرد با دیگران و بخصوص فرزند با مادر، سه من در فرد تشکیل می شود، بر اساس این من ها هست که من اصلی فرد تشکیل می شود. این من ها به شرح زیر می باشند.
کودکی که در کوچکی کاری انجام می دهد و مورد تشویق خانواده قرار می گیرد و در ازای انجام آن کار پاداشی دریافت می کند، این قسمت از وجوه خود را به عنوان رفتار درست و خوب تلقی می کند که باید آن را انجام دهد و بدین وسیله به امنیت فکری و آرامش و راحتی برسد. با تشکیل من خوب است که کودک یاد می گیرد چگونه برای خودش لذت ببرد.
مادر، کودک خود را به خاطر کار بدی که انجام می دهد تنبیه و سرزنش می کند و به کودک خود می فهماند که دیگر نباید اینگونه باشد و کودک برای جلوگیری از بروز اضطراب در خود آن کار خاص را جزء رفتارهایی در نظر می گیرد که نباید انجام دهد تا از تنش دور بماند و از این جهت من بد را می سازد.
نا-من هم مانند من بد ریشه از اضطراب دارد. به این صورت که کودک کار خلاف نظر مادر خود انجام می دهد و مورد خشم او قرار می گیرد با این تفاوت که کودک مدام کارهای خلاف انجام می دهد از این رو برای جلوگیری از اضطراب، آنچه که انجام داده را انکار می کند، انگار که به او تعلق ندارد و از این رو نا-من شکل می گیرد.