آبان ۲۹, ۱۳۹۶
بیوفایی و خیانت، اساسیترین جزء رابطۀ زناشویی را که همان اعتماد است خدشهدار میکند. بنابراین آثار مخرب بسیار عظیمی در زندگی مشترک به جای میگذارد.
اغلب همسرانی که مورد بیوفایی قرار گرفتهاند، احساسشان میان میل به جدایی و تمامکردن ارتباط و تلاش برای نجات ازدواج به شدت در نوسان است.
در اصطلاحات، اصطلاح شریک زندگی اقدامکننده برای توصیف فردی به کار میرود که رابطۀ جنسی نامشروع داشته است و شریک زندگی آسیب دیده اصطلاحی است برای توصیف فردی که چنین رابطهای نداشته است.
در فرد آسیبدیده عواطف شدید اغلب بین احساس خشم نسبت به فرد اقدامکننده و احساسات درونی خجالت، افسردگی، فقدان قدرت توانکاه، احساس قربانیشدن و رهاشدگی در نوسان هستند.
مطالعات در زمینه پاسخهای تکان دهنده حاکی از این است که وقتی رویدادی فرضیههای اساسی فرد را درباره چگونگی عملکرد جهان و افراد نقض می کند، احتمالا ضربه عاطفی شدیدی وارد میشود.
چندین فرضیه مهم زوج ها از طریق پیمانشکنی نقض میشود.
برای مثال: این فرضیه که زوجها به هم اعتماد داشته باشند یا این فرضیه که رابطۀ زناشویی جایگاهی امن است. وقتی که این باورهای اساسی نقض می شود، فرد آسیبدیده توانایی پیشبینی آینده را به میزان زیاد از دست میدهد و بنابراین احساس عدم کنترل را تجربه میکند. بدین ترتیب رابطۀ جنسی نامشروع و خارج از چارچوب زناشویی صرفا رویدادی بسیار منفی نیست بلکه نقض فرضیههای بنیادی چون اعتماد و پیشبینیپذیری است.
بدین معنی که فرد آسیبدیده فروپاشی باورهای اساسی خود را که برای امنیت عاطفی ضروری است، تجربه میکند. (تو را نشناختم- تو آن کسی که فکر می کردم نبودی- فکر می کردم که می توانم به تو اعتماد کنم)
حتی اگر پیمانشکنی تمام شده باشد تا مادامی که فرد آسیب دیده معنای روشنی از اینکه چرا پیمانشکنی رخ داده است، بدست نیاورد، به شریک زندگی اش این اعتماد را ندارد که دوباره به او صدمه وارد نخواهد کرد.
در واقع تا حد زیادی هم اعتماد نسبت به خودش و تواناییاش را هم از دست می دهد. وقتی بتواند پاسخ درستی برای این چرا پیدا کند می تواند اقداماتی برای تغییر بکند و دوباره به توانایی پیش بینی و اعتماد به خود دست یابد.
از سویی دیگر بیوفایی و خیانت به همسر به نوعی، بیوفایی و خیانت به فرزندان نیز خواهد بود، زیرا در صورتی که چنین رویدادی در خانواده رخ دهد مشکلات و آسیبهایی که میان والدین ایجاد میشود، فرزندان نیز از آن بیبهره نمیمانند.
فرزندانی که شاهد و ناظر کشمکشها، درگیریها، قهرها و ناآرامیهای پس از بیوفایی و خیانت هستند و لحظهها، ساعتها و روزهای نه چندان خوشایند حاصل از چنین واقعهای را تجربه میکنند، از عوارض مشکلآفرین و آسیبزای بیوفایی و خیانت نیز به نوعی صدمه میبینند.
همچنین این نکته بسیار مهم و اساسی را بایستی در نظر داشت که زوج سالم، موفق و کارآمد، والدین سالم، موفق و کارآمدی نیز خواهند بود و هر نکته و امری که مانع از این شود، همسران روابط سالم و موفقیتآمیزی داشته باشند، در امور پرورشی و تربیتی فرزندان نیز تأثیرگذار خواهد بود. بیوفایی و خیانت که پیامدهای مخربی را میان همسران ایجاد میکند، در مسئولیتهای والدینی نیز مشکلآفرینیهایی را به همراه خواهد داشت .
عمده ترین نکاتی که در مورد تفاوت بیوفایی با خیانت مطرح می شود:
۱/ بیوفایی مرحله ای خفیف تر از خیانت است.
۲/ دستکشیدن و کنارگذاشتن بیوفایی در مقایسه با خیانت آسانتر است.
۳/ بیوفایی، آسیب و عوارض به مراتب کمتری را در مقایسه با خیانت به همراه دارد.
۴/ بخشش بیوفایی از سوی همسر در مقایسه با خیانت آسانتر است.
بیوفایی و خیانت را میتوان به ۳ دسته همراه با طبقهبندیهای فرعی تقسیم کرد:
الف/ خیانتهای عاطفی: در این نوع از بیوفایی عاطفی، یکی از زوجین به دلایل مختلف، مشکلات یا مسائل عاطفی خود و خانواده را بیش از آنکه با همسرش مطرح کند، با فرد دیگری خارج از خانواده اش در میان میگذارد و از او حمایت عاطفی میجوید.
ب/ خیانتهای جنسی: به معنای روابط جنسی مرد یا زنی دارای همسر با جنس مخالف است که غریبه میباشد.
ج/ خیانتهای مرکب: شکل ترکیبی بیوفاییهای عاطفی و خیانتهای جنسی. اگر ۲ نوع خیانت دیگر(عاطفی و جنسی) را در دو سر طیف بی وفایی و خیانت در نظر بگیریم، می توان خیانت ترکیبی را در این دیدگاه در حد وسط منظور کرد. این نوع خیانت احتمالا فراوان ترین نوع خیانت است.
خیانت و تفاوتهای جنسیتی:
مردان در مقایسه با زنان بیشتر مرتکب خیانت جنسی میشوند. اما زمانیکه موضوع بیوفایی یا خیانت غیرجنسی مطرح میشود، مسئله تفاوتهای جنسیتی اهمیت خود را از دست میدهد.
زنان اغلب به خاطر عشق، دوستی و صمیمیت به رابطۀ نامشروع کشیده میشوند. در حالیکه مردان اغلب به داشتن تجارب جنسی صرف بسنده می کنند و به دلیل احساس کنجکاوی جنسی، اقدام به برقراری این نوع روابط میکنند.
از سوی دیگر برداشت مردان و زنان از رابطۀ نامشروع همسرشان با هم متفاوت است. زنها بیشتر از درگیری عاطفی همسرشان با زنان دیگر و مردان بیشتر از درگیری جنسی زن خود با دیگران دچار تشویش خاطر میشوند.