دی ۲۱, ۱۴۰۱
خشونت خانوادگی یک پدیده چند عاملی است. در خشونت خانوادگی، ویژگیهای شخصیتی شخص آزارگر و شخص قربانی، نوع رابطه زناشویی و ویژگیهای بافت اجتماعی که خشونت در آن بروز کرده در وقوع، دوام و تکرار چرخه خشونت، مؤثر است.
معلوم شده است که عواملی نظیر وجود سابقه بدرفتاری، پرخاشگری به عنوان صفت شخصیتی، نگرشهای محافظهکارانه شدید، اعتقاد به نقشهای جنسیتی سنتی، عزت نفس پایین، ضعف مهارتهای اجتماعی، افسردگی، اختلال شخصیت ضداجتماعی، سومصرف الکل و حسادت بیمارگونه، همگی از ویژگیهای افراد آزارگر است.
به نحو قابل درکی قربانیان این رفتارها هم افرادی مقابلهبهمثل کننده و انتقامجو میشوند و خود نیز از خشونتهای کلامی و بدنی برای حل تعارض با دیگران استفاده میکنند.
اکثریت زوجهایی که برای درمان خشونت های خانوادگی به مرکز مشاوره مراجعه میکنند اطلاع دادهاند که هر دو نفرشان در کودکی قربانی خشونت های جسمی یا روانی بودهاند. البته مطالعات نشان دادهاند که عوارض این خشونتها بر روی زنها بیشتر از مردها است.
ضعف شدید در مهارتهای برقراری ارتباط متقابل و مهارتهای مذاکره، ویژگی دیگر این زوجها است. لذا آنها نمیتوانند به نحو مؤثری به تعارضهایشان در مورد نحوه ابراز صمیمیت و نیز نیاز به قدرت و تأثیرگذاری در زندگی پرداخته و با هم در مورد آنها به توافق و نوعی تعادل برسند. به دلیل ضعف در مهارتهای گفتگو درباره خواستههایشان، شرکای زندگی به تدریج شروع به نتیجه گیریهای ذهنی منفی، حدس زدن نیات دیگری و فرضیهسازیهای غیرواقع بینانه در مورد منظور و هدف طرف مقابل کرده و سپس خود به رفتارهای طرف مقابل را بر اساس همین فرضهای ذهنی رفتار میکنند.
بدیهی است که این رفتارها بیش از آنکه به افزایش درک متقابل منتهی شود، به سرزنشگری متقابل میانجامد. علاوه بر اینها این زوجها معتقدند که بحث و گفتگوهای دو طرفه باید لزوماً به پیروزی یکی و تسلیم دیگری ختم شود؛ بنابراین میکوشند تا با شدت بخشیدن به دعوا و خشونت، شرایط را به گونهای به وجود آورند که به هر قیمت ممکن برنده نهایی میدان به حساب آیند.
بیشتر بخوانید: چرخهی سه مرحلهای خشونت علیه زنان
این گونه زوجها به جای استفاده از الگوی برنده ـ برنده در حل تعارضهای خود به دنبال الگوی برنده ـ بازنده هستند و بجای استفاده از روشهای پایدار و توام با حسن نیت میکوشند تا از سیستم تلافی و گروکشیهای کوتاه مدت برای حل تعارضها و رسیدن به اهداف استفاده کنند. به این ترتیب آنها برای کنترل یکدیگر به جای استفاده از تشویق، به استفاده از تنبیه روی میآورند.
این سبک ارتباطی مخرب تحت تأثیر شرایط زمینهای خاص موجود در محیط پیرامونی خانواده میتواند به بروز رفتارهای خشن و آسیبرسان نیز منتهی شود. خشونت در مواردی که زوجها در محیطی تنگ و پرازدحام زندگی کنند، بیکار، فقیر و دارای تحصیلات پایین باشند، از اجتماع منزوی شده و درگیر رخدادهای سخت و فشار آور زندگی باشند، احتمال بروز بیشتری پیدا میکند.
در شرایط زندگی در تنگنا، فقر و بیکاری، زوجها از ترس از دست دادن اندک امکانات باقی مانده اجتماعی میکوشند تا از درگیرشدن با بیعدالتی و نارساییهای اجتماع سرباز بزنند و در عوض تنش و عصبیت ناشی از سرخوردگیهای اجتماعی را در رابطه بین فردی با همسر خود تخلیه بکنند.