خرداد ۱۷, ۱۳۹۷
سرکوبی یکی از مکانیزمهای دفاعی است که با درجات مختلف توسط افراد بهنجار مورد استفاده قرار میگیرند.
سرکوبی جریانی است که در آن فرد، آرزوها، افکار و تمایلات ناسازگار و مزاحم را از خود بیرون رانده و به ضمیر ناخودآگاه میفرستد و این عمل بدون اطلاع شخص انجام میشود.
مکانیزم سرکوبی را که ظاهراً سبب فراموشی فرد میشود، فراموشی انتخابی مینامند.
خاطرات و امیال سرکوب شده گرچه از وجدان آگاه رانده شدهاند، اما به دست فراموشی سپرده نشده و در ناخودآگاه جایی برای خود باز میکنند، طوری که همان خاطرات مزاحم بر اثر هپنوتیزم و خواب مصنوعی مجدداً به خاطر میآیند.
مکانیزم سرکوبی اغلب نسبت به تجارب و خاطراتی که مملو از احساسات هستند اعمال میشود و بدین وسیله از وجدان آگاه به ناخودآگاه رانده شده اما در آنجا از بین نرفته و از اعمال وجدان ناخودآگاه اثرات خود را بر رفتار اعمال کرده و گاهی به شکل علائمی تظاهر میکند.
به عبارت دیگر تجارب و خاطرات توأم با حس گناه و خجالت و عواملی که موجب کاهش اتکاء به نفس و یا مولد اضطراب باشند سرکوب شده و در اعماق ضمیر ناخودآگاه جا میگیرند. مانند شخصی که پس از گذشت سه سال از حادثه تصادفش، تنها خاطرات مبهمی را از آن به یاد میآورد یا فردی که در خردسالی مورد آزار و اذیت قرار گرفته، این تجربه دردناک را سرکوب میکند.
همچنین آنها بصورت غیرمستقیم بر رفتار شخصی تاثیر میگذارد، نظیر ظهور این تکانه در رویا و کابوسهای شبانه، اعمال و گفتار تصادفی و اشتباهات غیرعمدی و ناخواسته.
همچنین سرکوبی انرژی روانی (Libido) زیادی را از فرد برای نگهداری موضوعات در ناخودآگاه میگیرد و هر چه موضوعات سرکوب شده بیشتر باشد تاثیر مخرب آنها در سلامت روانی و رفتاری فرد بیشتر خواهد بود، بدین ترتیب انباشته شدن موضوعات سرکوب شده در ناخودآگاه باعث بروز انواع اختلالات روانی در سطح نوروز نظیر اختلالات اضطرابی، روان–تنی، تبدیلی (Anxiety Psycho – Somatic Conversion ) و حتی در سطح سایکوتیک میشود.
استفاده از مکانیزم دفاعی سرکوبی در کودکان به علت ضعف، ناتوانی و آسیبپذیری بیشتر از بزرگسالان است.
کودکان انگیزههای نامطلوب و مطرود از نظر والدین را به خاطر از دست دادن محبت والدین سرکوب میکنند و بهتدریج ترس نه تنها رفتار کودک را تحت نفوذ قرار میدهد، بلکه افکار و تصورات او را نیز در بر میگیرد.
گرچه سرکوبی شخص را در کنترل آرزوهای خطرناک کمک میکند و از اثرات مخرب تجربیات دردناک میکاهد اما اگر در استفاده از آن افراط شود، در این صورت شخص به جای حل مسائلی که مقابله با آنها در عالم حقیقت بسیار سادهتر از فرار آنهاست چون به این روش خو گرفته در نتیجه مقدار زیادی از نیروی روانی او تلف میشود.
والدین و مربیان موظفند در خانه و مدرسه محیطهایی برای کودکان خود به وجود آورند که عاری از هر گونه تهدید و ترس و نگرانی باشد تا مکانیزم سرکوبی در آنان به حداقل برسد و به آنان فرصت داده شود تا به جای افکار و فراموش کردن مشکلات به حل و فصل آنها بپردازند.
برخی از جنبههای واپسرانی را میتوان در بیماران مبتلا به یاد زدودگی (Amnesia) دید. در یک مورد مردی در خیابان سرگردان بود که نه نام خود را میدانست و نه اینکه از کجا آمده است. تاریخچه زندگانی این مرد را به کمک هپنوتیزم و شیوههای دیگر بازسازی کردند و غالب خاطرههایش احیاء شد.
معلوم شد که روزی پس از جر و بحث با همسرش خود را سیاه مست میکند، که البته کاری بوده برخلاف راه و رسم همیشگیاش، و سپس به شدت از این کار پشیمان میشود. یاد زدودگی وی ناشی از این انگیزه بود که میخواست آن تجربه ناراحتکننده را از حافظه خود بزداید. گرچه توانسته بود همه رویدادهایی را که ممکن بود جریان سیاهمست شدن را به خاطرش بیاورد فراموش کند، اما یادزدودگی وی چندان گسترش یافت که او هویت شخصی خودش را نیز به کلی فراموش کرد. هنگامی که حافظهاش احیاء شد، هم رویدادهای پیش از دورهی مشروبخواری و هم رویدادهای پس از آن را به یاد آورد، اما نتوانست رویدادهای دورهای را به یاد بیاورد که بیش از هر چیز بهخاطر آن شرمگین بود.
اینگونه شرححالها و نیز ناتوانی آدمیان از به یاد آوردن جزئیات رویدادهای فاجعهآمیز (مانند دهشت ناشی از جنگ، آتشسوزی یا زمینلرزه) تاییدی است برای این نظر فروید که خاطرهها و تکانههای رنجآور بهدست فراموشی سپرده شده یا از میدان هشیاری دور نگه داشته میشوند.