آبان ۱۱, ۱۴۰۱
تغییر دادن رفتار خودمان از ادامه دادن کشمکش یا باقی ماندن در وضعیتی ناخوشایند و غیرقابل پذیرش، انتخاب بهتری است.
لیندا قبل از اینکه با لیس آشنا شود، دو ارتباط بلند مدت دیگری را پشت سر گذرانده بود. شریک زندگیاش در ارتباط اولش زمانی که پسرشان دو ماهه بود، لیندا را به خاطر زنی دیگر رها کرد و شریک دومش ریچارد مسئولیت او و پسرش را پذیرفت. ریچارد و لیندا به مدت ۱۲ سال زندگی پرهیاهویی داشتند. ریچارد بیشتر مواقع بیکار بود، کوکایین مصرف میکرد، با زنان دیگر رابطه داشت و با لیندا بد رفتار بود. در طول این سالها، آنها صاحب دو دختر شدند. لیندا صندوقدار بانک بود. شبها به مدرسه عالی میرفت و مراقبت از بچهها و مسئولیت کارهای خانه را بر عهده داشت. وقتی فرزند دوم لیندا سه ساله شد، برای درمان به روانشناس مراجعه کرد.
او نسبت به رابطهاش، احساس دلسردی و افسردگی میکرد. ریچارد در اولین جلسه درمان حضور پیدا کرد اما با حضورش برای جلسههای بعدی موافقت نکرد. در طول این چندین سال، لیندا گهگاه برای درمان مراجعه میکرد. لیندا روی ارتباطش با پدر، مادر، خواهر و برادرهای تنی و ناتنی خود، کار کرد. او در بهبود ارتباطش با اعضای خانواده موفق شد اما در بهبود روابطش با ریچارد یا رها کردن او، موافق نبود. لیندا مرتب ریچارد را رها میکرد و ریچارد مدتی را با مادرش یا زنی دیگر میگذراند اما در نهایت پیش لیندا باز میگشت.
لیندا احساس میکرد که در کنار ریچارد بودن بهتر از این است که همانند مادرش، زنی تنها باشد. زمانی که دخترش ده ساله شد او به مدت یک سال بود که با لیس آشنا شده بود و سرانجام با او وارد رابطه شد، لیس فرزندان او را پذیرفت و لیندا و ریچارد از هم جدا شدند. برای اولین بار لیندا حمایت عاطفی و مالی مردی را داشت. او به کالج بازگشت و از ثبات زندگیاش لذت برد. بعد از دو سال، لیس قول داد که آنها به زودی ازدواج خواهند کرد. ازدواج برای لیندا، عمل سمبولیکی بود. بعد از ارتباط اولش و سالهای بی ثباتی با ریچارد، او خواستار تعهد ازدواج بود. شریکان لیندا هرگز به ازدواج تن در نمیدادند و او فکر میکرد همین مسئله باعث از بین رفتن ارتباطی که سه سال پیش با لیس آغاز کرده است میشود. در مقابل لیس به خاطر تأخیر در ازدواج عذر خواهی میکرد. در درمان، لیندا گفت که سعی در تغییر دادن لیس دارد.
ما روی خطرهای فشار به شخص برای انجام دادن کاری که نمیخواهد انجام دهد، تمرکز کرده و خطرات آن را بیان کردیم. سرانجام لیندا تصمیم گرفت به جای تلاش برای تغییر لیس، بر خودش تمرکز کند و خودش را تغییر دهد. لیندا گفت اگر واقعاً لیس قصد ازدواج ندارد بنابراین او به رابطهاش خاتمه میدهد. او با آرامش لیس را از تصمیمش آگاه کرد و به دنبال آپارتمانی گشت. چندین ماه طول کشید تا لیندا توانست آپارتمانی بیابد که با وضعیت مالیاش متناسب باشد.
لیندا ناراحت و غمگین بود و هر چند وقت یکبار به دیدن لیس میرفت اما پیشنهاد داشتن ارتباط جنسی را نمیپذیرفت. بعد از سه ماه، لیس به لیندا پیشنهاد ازدواج داد. او متوجه شد که خواهان ارتباط بیشتر است نه اجتناب از ازدواج. او حلقه نامزدی خرید، آنها جشن نامزدی گرفتند و برای ازدواج و دعوت خانواده برنامه ریزی کردند. بعد از پنج سال، حالا آنها از ازدواجشان خوشحال هستند.
شرح این مورد نه تنها قدرت تمرکز بر خود را نشان میدهد بلکه میگوید اهمیت عمل کردن، بیشتر از حرف زدن است. لیندا فقط حرف میزد و درباره اینکه چقدر ازدواج کردن برایش اهمیت دارد سخن میگفت اما لیس نمیتوانست و قادر نبود واکنشی نشان دهد تا اینکه لیندا تغییر رفتار داد. در طول مدتی که لیندا زندگی با لیس را ادامه میداد، لیس مجبور نبود به نیازهای او توجه کند. یک دفعه لیندا تغییر رفتار داد و لیس هم واکنش نشان داد.
برای لیندا واقعاً سخت بود که آپارتمان اجاره کند، اسباب و وسایل بخرد و در آن زندگی کند. او از شریکش توقع داشت آنچه او میخواهد، انجام دهد و عاشقش باشد. به هر حال بیشتر تغییرات ما در واکنش به رفتار است نه کلمات. این نکته قابل ذکر است که تغییر رفتار نمیتواند برای دستکاری دیگری به منظور تغییر دادنش، توصیه شود. اگر ما در عملمان به دیگری فشار آوریم، آن عمل محکوم به شکست خواهد بود. شریک ما متوجه میشود که عمل ما به قصد فریب او صورت گرفته است بنابراین فوراً و یا بعد از مدتی مقاومت نمایان میشود. ما باید بپذیریم که تغییر دادن رفتار خودمان از ادامه دادن کشمکش یا باقی ماندن در وضعیتی ناخوشایند و غیرقابل پذیرش، انتخاب بهتری است. ما باید به طور کامل آماده پذیرش مسئولیتی که شریکمان برای تغییر نمیپذیرد، باشیم.
تغییر جهت رفتار ما فرصتی برای تغییر دیگری به وجود میآورد اما این تغییر را ضمانت نمیکند. لیندا تصمیم گرفت بیشتر از آنکه از ازدواج نکردن ناراحت باشد، به صورت جداگانه زندگی کند. این روش به طور متناقض، تغییر جهتی است به دور از تلاش برای تغییر دیگری که احتمال تغییر دیگری را افزایش میدهد.
مطلب بسیار خوبی بود با تشکر از شما